یک شب هم میشود مثل امشب ..

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

یک شب هم میشود مثل امشب ..

یک شب هم میشود مثل امشب که هجوم خاطراتت میگیرد

و نمیدانی با آنها چه کنی ..

نمیدانی باید بگردی دنبال سوراخ موش های ذهنت

و بروی درونشان یا نه برعکس دست هایت را از هم باز کنی

و در آغوششان بکشی و سفت فشارشان دهی

بلکه چند قطره ای پا به پایشان گریه کردی

تا شاید خراشی بیندازی روی گوی شیشه ای طلسم لعنتی دلتنگی ..

یا شاید هم باید بکنیشان درون یک کیسه و سفت درش را ببندی

و بگذاریش روی دوشت و درست مثل بابانوئل قدم بزنی

روی برف های پانخورده ی نیمه شب کریسمس ..

نمیدانم .. فقط میدانم یک شب هم میشود مثل امشب

که بی حد و اندازه دلتنگش میشوی ، 

دلتنگ خاطراتی میشوی که خودش ساخته و آجر آجرش را گذاشته روی هم ..

یک شب هم میشود مثل امشب که یواشکی دلتنگ میشوی ،

یواشکی میروی سر کشویت ،

یواشکی میروی سراغ نامه های نوشته شده فرستاده نشده

و یواشکی میخوانی و یواشکی بغض میکنی

و یواشکی شفافشان میکنی خاطرات را با پرده ی نازک اشک ..

یک شب هم میشود مثل امشب

که دلتنگ اَخم های ِ از ته دل فرفره مو در اتوبوس میشوی ..

دلتنگ فرفره ی ِ مردونه مغرور ِ چهارم ِ ریاضی میشوی ..

دلتنگ اتوبوس میشوی با آن نگاه های داغ ِ فرفره مو در هوای سردی اش ..

دلتنگ مزه پرانی های دوستانش میشوی ..

دلتنگ " اخم اخم " گفتن های فرفره  میشوی حتی ..

 یک شب هم میشود مثل امشب

که دلت میخواهد پرت شوی وسط خاطرات و تا ابد همانجا بمانی ..

 تا ابد ِ ابد ..
 
کنار ِ خود ِ خودش .
 

 

 

+ دلم واستون تنگ شده بچه ها... :(



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |